شمع محفل- بياد سالگرد مرحوم حسينعلي رقوي شاعر فرزانه روستاييمان

آشنايي با روستاي تقي آباد فريمان

شمع محفل- بياد سالگرد مرحوم حسينعلي رقوي شاعر فرزانه روستاييمان

دنبال دل فتاده به هر خانه می روم

دیوانه ام که از پی دیوانه می روم

پروانه ام که سوخته شمع محفلم

تا جان دهم دوباره به کاشانه می روم

هر چند جانگداز بود شمع بزم دوست

باکم ز شعله نیست همچو پروانه می روم

گر ذره را دل از مدد مهر روشن است

من هم ببوی گیسوی جانانه می روم

صیاد چون شکفتن پروازم آرزوست

غمگین مباش اگر من از این لانه می روم

وادی عشق بیشه شیران نر بود

جان را به کف گرفته و مردانه می روم

در محفل شبانه شوریدگان عشق

فرزانه پا نهاده و دیوانه می روم

راهم نمی دهند چو در خلوت حضور

شب را بهانه کرده و دزدانه می روم

دیگر فریب شیخ و برهمن نمی خورم

پیمان شکسته باز به میخانه می روم

دستار و خرقه در گرو باد داده ام

زاهد مرنج اگر ره میخانه می روم

مورم مرا به خوان سلیمان نیاز نیست

با پای شوق در طلب دانه می روم

فاضل چو دوست نوازشگر من است

کی زیر بار منت بیگانه می روم



نظرات شما عزیزان:

گیاهی
ساعت12:24---26 مهر 1392
شعر بسیار الی بود-خدایش رحمت کناد

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







[ پنج شنبه 14 شهريور 1392برچسب:,

] [ 22:40 ] [ هادي مشعوف ]

[ نظرات () ]